سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کمکم کن نذار اینجا بمونم تا ...

قبل از خوندن این مطلب اگه مطلب دلم گرفته است برای همه را نخوانده اید بروید و آن را بخوانید

دلم گرفته است سخت تر از بار قبل !

این بار نه برای محمد علی فردین و نه برای رابرت دونیرو !

حتی دلم هوای فیلم بر باد رفته را هم ندارد !

دلم برای خودم گرفته است ! برای آرزوهایم تنگ شده است !

باور کن یک بار دیگر فیلم  بازی هایم در کارهای تئاتر را مرور کردم

و یک سئوال گیج و منگ و همیشگی

خدایا یعنی می شه ؟

میشه منم به آرزوهام برسم ؟

 خداوندا کمکم کن میدانی همین دیشب تا ? صبح پای نوشتن متن جدیدم نخوابیده ام !

خوب میدانی زندگی را از همان آغاز بلوغ - سیزده سالگی - با تئاتر شروع کردم - با تئاتر سپری کردم و با تئاتر زندگی می کنم !

کمکم کن خداوندا که خوب می دانم میتوانم !

کمکم کن نذار اینجا بین این آرزوها بپوسم !

توضیح : آنچه را که می خوانید صرفا آرزوهای من نیست چون خودم بهتر از هرکس می دانم که بزرگترین بازیگر هم شوم دیگر بازی مقابل سوفیا لورن آن هم در ?? سالگی ( سوفیا ) امری ناممکن است .

توضیح ? : بعضی آرزوهایی کهتابحال خواندید جنبه تجاری داشت - منظور پول انبار کردن نیست منظورم جلب مخاطب برای وبلاگم بود - ام نگران نباشید همه جور آرزویی اینجا می خوانید و قول می دهم هر چه می نویسم واقعا از صمیم قلبم باشد !

و نکته اینکه منتظر آرزوهای شدنی ُ نشدی ُ سینمایی ُ تئاتری  و عاشقانه ام باشید !

بابا ما تئاتری ها هم دل داریم !